وقايعنگاري - سفر به كره جنوبي- قسمت پنجم
از خيابان تهران تا خيابان آمريكائي ها
این است برج معروف سئول. برج معروف به "برج نامسام". آغاز عملیات ساختمانی در 1969 . با صرف هزینه 5/2 میلیون دلار و افتتاح در 1980 برای عموم. دارای بخش ارتباطی، موزه، مغازه ها و رستوران ها. با 7/236 متر ارتفاع که حدود 200 متر کمتر از برج ميلاد در تهران است. برج بالاي تپه اي جنگلي و مرتفعی بنا شده و براي رسیدن به آن دو مسير وجود دارد. يكي جاده اتومبیل رو از لابهلاي درخت های جنگلي و یکی هم با تلهكابين. تلهكابيني كه در هر کابینش ده پانزده نفر در آن جاي ميگیرند و مسیر 605 متری را تا ارتفاع 140 متری طی می کنند. پس از سه چهار دقيقه به بالاي تپه و پاي برج می رسيد. تندیس معمار كرهاي كه طراحی برج را انجام داده کنار آن جلب نظر می کند. از آن بالا می توانید از پاي برج تا نيمههاي آن بالا با آسانسور رفت. از آنجا چشمانداز سئول، به ويژه رودخانه "هان" و كنارههايش زيباتر به نظر ميرسند.
درختچههاي فلزي و درختچههاي عاشقان
پارك بزرگي با درختان انبوه و سرسبز برج را فراگرفته اند. درختچه هاى فلزي جلب نظر هر بیبننده ای را می کنند، ما را كنجكاو کرد. كنجكاو شديم و نزديك تر رفتيم. پای درختچه ها، انبوهي از قفلها روي هم انباشته شده اند و درختچه هایی را شکل داده اند. قفلهايي در اندازههاي متفاوت، مدل های مختلف و رنگ هاي گونه گون. بعضی های شان رمزدار و خیلی های شان بسیار ساده. ميگفتند آنهايي كه نذر يا خواستهاي دارند، ميآيند و قفلي در آنجا ميزنند. ميزنند تا به آرزوي شان برسند. تا به خواستهشان دست یاند. زوج های عاشق این جا می آیند و با بستن قفل امیدوار می شوند عشق شان پایدار بماند.تصاوير قلبها بر روي قفلها يا قفلهايي به شكل قلب گوياي اين مطلب بودند كه در ميان انبوه قفلها به چشم ميآمدند. با مشاهده آن همه قفل با خود گفتم گويا خرافه تنها در كشور ما رواج ندارد و در نقاط ديگر دنيا نيز رواج دارد. حتي در برخي از شهرهاي اروپايي. از جمله مثلا در پاريس و کلن. در نردههاي پلي بر روي رودخانه سن در پاريس انبوهي از قفلها، قفل شدهاند. قفل شدهاند تا شايد كليدی از دلها بگشايند.
فقیر و غنی
سئول شهر بسيار بزرگي است. امتداد یافته در کرانه های رودخانه "هان". از شرق به غرب رودخانه ای که آن را "خردمند" می خوانند. ميگفتند خانههاي ثروتمندان در يكي دو منطقه سئول واقع شده. انگار ثروتمندان همه جاي دنيا تافته شان را جدا می بافند و خود را از سایرین جدا می کنند. در سئول هم این قاعده جلب نظر می کرد.
خیابان تهران
چنان كه پيشتر گفته شد، خياباني به نام "تهران" در سئول نامگذاري شده که گذرمان به آن نيفتاد ، ولي ميگفتند خيابان تهران در منطقه خوب و پر رونق سئول واقع شده و شرکت های سامسونگ و هینکیس در آن دفاتر بزرگ شان را برپا کرده اند. قصه نامگذاري خيابان تهران به سال 1351 برمی گردد. سالي كه شهردار وقت تهران آقاي غلامرضا نيكپي سفري به كره جنوبي انجام داد و طی آن دو شهر تهران و سئول خواهرخوانده اعلام شدند. اعلام شدند و قرار شد در پايتختهاي دو كشور به نام همديگر نامگذاري شود. این خیابان به زبان کرهای " 테헤란로 " نوشته شده و با تلفظ "تهراننُ" خوانده می شود. در لوح یادبود نامگذاری این خیابان چنین آمده " جاویدان باد دوستی بی شائبه مردم دوشهر تهران و سئول که بپاس آن در شهر سئول خیابانی بنام تهران و در شهر تهران خیابانی بنام سئول نامگذاری شد".
خیابان آمریکایی ها
طی گذر از يكي از خيابانها چشم مان به محوطه بسيار بزرگي افتاد. محوطهاي كه دورتا دورش ديوار مرتفعي بالا رفته بود و كنجكاوي ما را برانگيخت. از مترجم پرسيدم اين محوطه بزرگ به چه چيزي تعلق دارد؟ پاسخ داد آنجا پادگان است. پايگاه نظاميان و تفنگداران امريكايي. تفنگداراني كه در آنجا مستقر شدهاند. مستقر شدهاند تا از كره جنوبي در قبال حملات احتمالي كره شمالي محافظت كنند.
در نزديكيهاي پايگاه نظامي امريكاييان خياباني وجود داشت معروف به "خيابان امريكاييها". خياباني شلوغ و پر رونق. ميگفتند نظاميان و تفنگداران امريكايي، شبانگاهان به كافههاي متعدد آن خيابان مي روند و بادهگساري ميكنند. گاهی زيادهروي ميكنند و مزاحمتي براي دختران و زنان كرهاي ايجاد ميكنند. رفتاري كه با واکنش منفی كرهاي ها روبرو شده. می گفتند خانواده های کره ای، دختران شان را از عبور از آن خيابان به ويژه در شب هنگام برحذر ميکنند.
فرهنگ مشترک
بيش و كم فرهنگ كشورهاي شرقي خيلي به هم نزديك است و شباهتهاي زيادي هم با هم دارند. صرفنظر از پوشش خانمهاي كرهاي كه شايد از اقليم جغرافيايي و رطوبي آن منطقه نشئت گرفته باشد، عفت عمومي در بين خانوادههاي كرهاي بسيار با اهميت است و حساسيت ويژهاي به آن دارند. بنابراین جز آن موردي كه در ارتباط با نظاميان امريكايي مطرح شد، در مدتي كه در سئول بوديم نشانی از بی عفتی و لوده گری در كره جنوبي نه دیدیم و نه چيزي درباره شان شنيديم.
وقایع نگاری - سفر به کره جنوبی / قسمت چهارم
وقایع نگاری - سفر به کره جنوبی / قسمت ششم