وقایعنگاری - سفر به كره جنوبی- قسمت چهارم
آشنایی بیشتر با مردمان ببر آسیا
یك روز و نیم از سفرمان باقیمانده بود. فرصت اندك بود، بسیار اندك. با این وصف فرصت دیدار از دو مكان فرهنگی مهیا شد. ظهر هنگام راهی یک شهرك سینمایی شدیم. شهركی بیشتر شبیه یک نمایشگاه. نمایشگاه فرهنگ و رسوم كهن کره. جایی که بیننده در بدو ورود با شیوه زندگی روستاییان كره روبرو میشد. بازسازی زندگیای كه همه ابزار وآلاتش دستی بودند و بسیار عقب مانده. سنتی و غیرمدرن. آهنگری، آسیاب دستی، آسیاب آبی، آغل گوسفندان و بزها. با خانههای خشتی که سقفهای شان را برگهای درختان و نیزارها پوشانده بودند. با مردمانی شال و كمربند بسته روی لباسهای سنتی بلند شان. با خیلی چیزهای دیگر.
ازدواج به سبک کره ای
کنار توریستها و بازدیدكنندگان کم شماری به تماشای چگونگی مراسم سنتی ازدواج كرهایها ایستادیم. ازدواج کره ای ها در روزگار قدیم در ساعت خاصی در محوطه حیاط یكی از خانههای سنتی و روستایی كرهای برگزار می شد. خانه ای متعلق به خانواده عروس. جایی که می گفتند داماد با اسب راهی محوطه خانه می شد و عروس خانم را سوار بر یک کجاوه با خود می برد. داماد و عروس با لباسهای سنتیشان، لباسهایی كه در برخی از سریالهای قدیمی كرهای دیده شده کنار ساقدوشها ایستاده بودند. ساقدوشهایی در طرف راست و چپ. عاقد متنی را قرائت میكرد و به تعبیر ما خطبه عقد را برابر چند شاهد جاری می ساخت. قبل و بعد از قرائت خطبه، كاسه كوچكی که نوعی نوشیدنی در آن قرار داشت را به دست عروس و داماد دادند تا از آن بنوشند. عروس و دامادی كه با ساقدوشهای خودشان روبروی هم قرار گرفته بودند. آنان حین مراسم سه بار برابر هم به سجده درآمده و پیشانی شان را مقابل هم بر زمین گذاشتند. همزمان موسیقی خاص کره ای مراسم را همراهی میكرد.
سرانجام مراسم عروسی پایان یافت و عروس خانم سوار بر كجاوه ای راهی خانه نو شد. چهار نفر، دو نفر جلو و دو نفر عقب دستگیره های كجاوه را چسبیده و آن را بلند کردند تا عروس خانم را به ماوای داماد برسانند. نوازندگان كرهای در سراسر مراسم با طبل و سرنای مخصوص شان آنها را همراهی میكردند. آن چه در این مراسم عروسی جلب نظر می کرد استفاده از ادوات كشاورزی و تاکید بر شیوه زندگی روستایی بود که فرهنگ و سنت كشورهای مشرق زمین از جمله ایران را خاطرنشان می کرد و نشان می داد فرهنگ ها تا چه حد به هم نزدیک هستند. خیلی زیاد... با این وصف مراسم ازدواج کره ای بیش و کم طولانی بود و حوصلهها را تا حدی سر برد.
رودخانه بزرگ و مجموعه تلویزیونی
از دل آن شهرك روستایی / شهرك سینمایی، رودخانهای می گذشت. رودخانهای نه به پرآبی رودخانه "هان" در مركز سئول، ولی حضورش حال و هوایی دیگر به فضای آن جا داده بود. روی این رودخانه چندین پل قدیمی و سنتی احداث شده بود و یكی از آنها مشهور بود. حداقل برای ما ایرانیها. طی سالهای اخیر سریالهای تاریخی كرهای از سیمای ایران پخش شده اند که به سبب مشغله زیاد و بی علاقگی آنها را ندیده ام (اعتراف می کنم سریالهای جذاب! سیما را پیگیری نمیكنم. پیگیری نمیكنم مگر این كه تصادفی با صحنه هایی از آنها مواجه شوم).
یكی از این سریالهایی كه پخش شده " یانگوم" نام دارد. میگویند یانگوم در فصل پایانی یكی از قسمتها، روی پلی از رودخانه از فرزندش جدا میشد. صحنهای كه میگویند تاثیرگذار بوده و احساس برانگیز. تلخ و ناراحتكننده. آن پل روی رودخانه در همین شهرك واقع شده. كرهایها تصاویر بخشهایی از همان فصل تلخ را در تابلویی برابر پل نصب كرده اند ( تصویر پل را در زير میبینید). میگفتند بسیاری از سریالها و فیلمهایی كه مربوط به تاریخ كره بوده را هم در این مكان فیلمبرداری می کنند. از جمله سریال مورد اشاره را. شاید به همین دلیل به آن مكان، شهرك سینمایی میگویند.
اردک و طبل
چندین فروشگاه در خروجی شهرك جلب نظر میكردند. فروشگاههایی حاوی اقلام سنتی كرهای. اجناسی که اکثرشان دست ساز بودند و هنرهای قدیمی کره را به نمایش می گذاشتند. مثل اردكهای چوبی با شكل و شمایل متفاوت در ویترین ها با اندازههای مختلف. هرچند كره جنوبی را ببر شرق آسیا می خوانند، ولی كرهایها علاقه خاصی به اردك دارند. آنها اعتقاد دارند خوردن خوراک اردک مراودات خانوادگی را صمیمی می کند. در حقیقت اردک کره ای با ادویه و نوع پخت خاصش یکی از غذاهای محبوب کره بشمار می رود.
عنصر سنتی دیگری كه بیشتر از بقیه جلب نظر میكرد طبل بود. طبل جایگاه ویژه ای در موسیقی کره – از موسیقی فولکوریک تا موسیقی های سلطنتی – دارد. طبلهای گوناگونی در قواره و اندازههای مختلف جلب نظر می کنند. طبل هایی کوچک و بزرگ، دراز و پهن که بیش از بیست نام را یدک می کشند. یکی از آنها همان طبلهای معروفی است كه تماشاگران فوتبال كرهای با نمونههای بزرگش روی سکوها برده و بر آن می کوبند و تیم شان را تشویق می کنند. همان طبل هایی که نمونه اش را در استادیوم آزادی حین حضور تیم ملی فوتبال کره به تهران دیده ایم.
تا یادم نرفته بگویم همراهان مان گاهی سر به سر مترجم خوش اخلاق و خوش برخورد كره ای میگذاشتند. كری می خواندند و به طعنه پیروزی تاریخی تیم ملی فوتبال را در كره جنوبی را به رخش می كشیدند. جایی که اخم می کرد و سگرمه هایش درهم می رفت... ادامه دارد..
وقایع نگاری سفر به کره جنوبی /قسمت سوم
وقایع نگاری سفر به کره جنوبی /قسمت پنجم