18 آذر 1393 يك توصيه نابجاقسمت سي ام عملکرد يکي از رؤساي شعب شهرستانها رضايتبخش نبود و گزارش های پرشماری مبنی بر نارضايتي از رفتار و کردارش به دست ما می رسید. بايد فکري ميکرديم. باید واکنشی نشان می دادیم. تذکرات و نصایح چندباره کارساز نشدند و لذا همه اعضا در کميته انتصابات به اين نتيجه رسيديم ايشان را در اولين فرصت جابجا کنيم. جابجا کنيم و پست رديف دو را برايش در نظر بگیریم.مقدمات کار فراهم شد و حکم تایپ شده جابجايي اين همکار براي امضا روي ميزم آمد. در همين اوقات فرماندار آن شهر تماس گرفت و گفت « ...رئيس شعبه شما در اين شهر به درد نميخورد. به حرفهاي ما هم گوش نميسپرد. تقاضا داريم ايشان را سريعتر از اين شهر برداريد و فرد مناسبی را منصوب نماييد ». در پاسخ گفتم «... بايد بررسي کنيم و اگر در جمعبندي به سخنان شما رسيديم جابجايش خواهیم کرد ». ایشان بلافاصله گفتند « ... درخواست تسريع دارم » و من هم دوباره پاسخ دادم باید بررسي کنيم و سپس تصميم بگيریم. پس از خداحافظي با فرماندار و قطع تماس خطاب به همکاران کارگزيني گفتم «... حکم را برگردانيد. برگردانيد و پس از گذشت سه ماه برای امضا بياوريد ».همکاران از اين دستور متعجب شدند. متعجب شدند ولی چيزي نگفتند. يکي دو روز بعد ، معاون اداره که از امضا نشدن حکم و توقف آن باخبر شده بودند با تعجب پرسيدند «... آقاي رئيس ، مگر شما موافق جابجايي رئيس شعبه نبوديد؟ » پاسخ دادم « بودم و اکنون هم همان عقيده را دارم! ». دوباره با تعجب بیشتر پرسيد «... پس چرا حکم را امضا نکرديد؟ دليل خاصي دارد؟ »ماجراي تماس فرماندار را با ايشان درمیان گذاشته و افزودم «... درست است که ما پیشتر تصميم بر جابجايي اين رئيس شعبه گرفته بودیم. اما اگر اکنون حکم را اجرا ميکرديم امر بر فرماندار مشتبه ميشد که ما به دليل تماس ايشان تن به جابجايي داده ایم. داده ايم و با توصيه ايشان رئيس جديد را منصوب کرده ايم. یعنی رئيس جديد هم از دخالتهاي بيمورد فرماندار در امان نمی ماند » و افزودم « ... به همين دليل اين حکم را بعد از سه ماه به اجرا خواهيم گذاشت ».معاون گفت «... اين حرف و تصميم بسيار منطقي است. منطقي است و نشانگر اقتدار بانک ».پس از سپري شدن روزهاي متمادي ، فرماندار يکي دوباري موضوع را پيگيري کرد. پيگيري کرد و من هر بار همان پاسخ را دادم . او به استاندار مراجعه کرده و گلايه و شکايت کرد. که اينها به درخواست من توجه نكرده و رئيس شعبه را جابجا نميکنند .استاندار مرا دعوت کرد و گلايه و شكايت فرماندار را به اطلاعم رساند. همان پاسخ را به آقاي استاندار هم دادم. دادم و ايشان تأکيد کردند اگر زودتر به نتيجه رسيديد اقدام کنيد. فرماندار به اين در و آن در زد ولي نتيجهاي نگرفت و پي برد اين امر شدني نيست. بنابراین از در دوستي ظاهر شد. از در رفاقت آمد و براي چندمين بار تقاضايش را تکرار کرد. در پاسخ اصل ماجرا را به ايشان گفتم. گفتم «... حکم رئيس شعبه آماده بود و ميخواستم آن را امضا کنم که شما تماس گرفتيد. بنابراین براي اين که برداشت نشود تماس شما رئيس را جابجا کرده، اين امر را به تأخير انداختيم » و در ادامه اضافه کردم: « اما ده روز ديگر اين حکم اجرا خواهد شد. اجرا خواهد شد چون ده روز بعد ، مهلت سه ماهه تمام خواهد شد. »سرانجام همه آنها ، هم فرماندار و هم همکاران اداره دریافتند شأن و جايگاه بانک ملي ، مديران و روسای شعبهها بسیار با اهميتتر از توصيههاي تلفني براي جابجاييها و يا تغييرات است.روزهاي خوش بانکچند ماه از استقرارم در استان و اجراي برنامههايم سپري شده بود و آرامش و صميميت اداره را دربرگرفته بود. از حاشيههاي تخریبی نشانی برجای نمانده بود و همکاران با جان و دل کارهای شان را انجام می دادند. بانک ملي استان گيلان مزيتهاي پرشماری داشت ، اما بسیاری از آن مزایا به دليل درگيريها و مسائل حاشيهاي به هدر ميرفتند. يکي از اين مزيتهاي مهم و اساسي، نيروي انساني کارآمد و فهيم آن بشمار می رفت. مديريت بايد تدبيري ميانديشيد تا آنان را با هم منسجم كند. تا بانک و استان از همافزايي توان اين نيروها بهرهمند شود. اين امر با زدودن کدورتها و تدوين و اجراي برنامهها به نتيجه رسيد و همه براي موفقيت و پيشرفت سازمانی کنار هم قرار گرفتند.دو تن از معاونين پيشکسوت به افتخار بازنشستگي نائل آمدند و دو تن از همکاران جوان، پرانرژي و تازه نفس جايشان را گرفتند. برخي از رؤساي کارآمد حوزهها را جابجا کرديم و جاي خالي برخي حوزهها با انتصاب افراد شايسته پر شدند. رئيس شعبه ممتاز رشت و رؤساي حوزهها از کارآمدترين و با دانشترين نيروهاي ما بشمار می رفتند. در کنار اينها، کارشناسان و بازرسان اداره نيز از بهترينهاي استان بودند. در دلسوزي و صداقت رؤساي دواير ستادي ترديدي وجود نداشت. رؤساي شعب با تعصب مثالزدني ، توان همه همکاران را بکار گرفته و پيش ميرفتند . همه اين عوامل سازنده و مزيتها ، ظرفيت قابلتوجهي براي استان ایجاد نمودند. ظرفيتي که بايد از آنها به سود بانک ملي و خدمت به مردم استفاده ميکرديم. زمانی که فضاي يکدلي ، صميميت و انسجام در بانک و میان همکاران موج ميزد. برداشتم اين بود همه با تعصب و تمرکز خاصي براي موفقيت بانک کار و تلاش ميکنند و صحنههاي پرشوری را رقم می زنند. صحنههاي به ياد ماندني و ستودني.ديگر از شکايت و نارضايتيهای استانی در باره بانک ملی خبري نبود و جاي شان را تقديرکردن ها و سپاسگذاری ها گرفته بودند. در اکثر محافل و مجالس استان از بانک ملي تقدير ميکردند. در ارزيابي سالانه عملکرد کليه سازمانها ، بانکها و ادارات استان ، پس از سالها بانک ملي به عنوان دستگاه و بانک برتر استان شناخته شد. استانداری از مدير بانک ملي استان هم به عنوان مدير نمونه استان تجلیل کرد.هم چنان که گفته شد همه اين موفقيتها برتافته از انسجام و يکدلي و يک زباني همکاران بود. بانك ملي استان گيلان سواي ارزيابيهاي استاني ، در ارزيابيهاي داخل بانک ، رتبههاي آخر را پشت سر گذاشت. پشت سر گذاشت و به رتبه ششم رسید. با این وصف افق آینده جلب نظر می کرد. اميد به آينده . قسمت بیست و نهمقسمت سی و یکم
مشتریان بانک ملی ایران استحقاق دریافت بهت ... ...
نشست صمیمانه مدیرعامل بانک ملی ایران با ه ... ...
صفحه مدیر عامل بانک ملی ایران در شبکههای ... ...