Didgaheno.ir | Fa | En | Login        
قسمت سی و یکم - گونی های لبالب از نامه


24 آذر 1393



   گونی های لبالب از نامه

قسمت سی و یکم  

بانک‌های کشور هنگامی که رییس‌جمهور وقت به اتفاق هیأت دولت رهسپار سفرهای استانی می شدند روزهای سختی را سپری می کردند. فشار به بانک‌ها برای پرداخت وام و تسیهلات، در حالی‌که منابع چندانی وجود نداشت بیشتر و بیشتر می‌شد. به یاد دارم چند روز پیش از انجام سفر آقای دكتر احمدي نژاد رییس‌جمهور، صدا و سیمای گیلان پی‌درپی برنامه‌هایی پخش کرده و مردم را تشویق به نوشتن نامه به آقای رییس‌جمهور مي نمود. به آن برنامه‌ها روی صفحه تلویزیون خیره شده و می دیدم که خبرنگار مربوطه  می‌پرسيد " ... شما قرار است چه تعداد نامه به آقای رییس‌جمهور بدهید؟! " یکی می‌گفت دوتا، آن دیگری می‌گفت سه تا. حتی یکی ‌گفت چهار تا!
بعد خبرنگار ‌پرسید: "... این نامه را خودتان نوشته‌اید و یا اعضای خانواده هم در نوشتنش شما را یاری داده اند؟ " اکثر آنها پاسخ می دادند" ... همه اعضای خانواده نامه ای نوشته اند که تحویل ایشان خواهند داد" . می گفتند "... درخواست‌های خود را با آقای رییس‌جمهور در میان خواهند گذاشت".
این چنین بود که مردم تشویق به نوشتن نامه برای آقای رئیس جمهور شدند. نامه و نامه. درخواست و درخواست.  بیشتر و بیشتر... گاهی می‌شنیديم کسی می‌گفت "... نیاز خاصی ندارم ولی خب حال که آقای رییس‌جمهور تشریف آورده‌اند و از نامه‌ها استقبال می‌کنند، ما هم نامه‌ای می‌نویسیم. می‌نویسیم و تقاضای پول و وام می‌کنیم. حتماً اجابت خواهد شد".
همه اینها یعنی پس از پایان سفر هیأت دولت موج جدیدی آغاز می شد. موج بلند کارهای طاقت‌فرسای بانکی‌. گونی ها سرازیر می شدند و سرازیر. گونی های حاوی نامه های تمام نشدنی خطاب به بانک.  ده‌ها گونی تحویل بانک‌ها ‌شدند. گونی‌های لبالب از نامه. مملو از درخواست های ریز و درشت. تا آن‌ها را بخوانیم. تا تقاضای شان را اجابت کنیم. تا خیلی چیزهای دیگر.
پیدا بود بیش از هشتاد تا نود درصد نامه‌ها و درخواست‌ها، تقاضای اخذ پول و وام می کنند. اما نکته قابل توجه تر این بود که اکثر نویسندگان نامه تصور می نمودند به محض تحویل نامه‌ می توانند به بانک‌ها مراجعه کرده و پول بلاعوضی دریافت کنند. همه اینها یعنی همکاران زمان طولانی و طاقت فرسائی را صرف ‌کردند تا به مراجعین توضیح دهند وام و تسهیلات بانکی بر اساس ضوابط بانکی پرداخت می شوند. نه کمتر و نه بیشتر.
البته مردم تقصیری نداشتند. توقعات و انتظارات آنها در شلاق تبلیغات سنگین بالا رفته بودند. آن چه مدیریت شرایط را بسیار سخت کرد. خیلی زیاد. این ماجرا و مشکل در تمامی شهرستان‌ها و استان‌های کشورمان با شدت کم و زیاد جاری بود و همه بانک‌ها را درگیر کرد. زمانی که با انبوه گونی‌های مملــو از نامـه مواجه شدیم چـاره را در این دانستم تا به عنوان رییس شـورای هماهنگی بانک‌ها، با نمایندگان بانک ها جلسه ای برپا کنیم. سالنی برای رسیدگی به این نامه‌ها تدارک دیدیم تا نمایندگان بانک‌ها نامه‌ها را یکی یکی مطالعه کنند. به ثبت آنها پرداخته و اگر مقدور بود، در حق درخواست‌کنندگان مساعدت مربوطه را انجام دهند. دوستان و همکاران گرد آمدند. پیش از شروع کار، چند دقیقه‌ای سخن گفته و تأکید کردم "...شما در بررسی این نامه‌ها تحت تأثیر پیگیری‌ها و فشارهای استانداری و نمایندگانشان قرار نگیرید. قرار نگیرید و نامه‌ها را با حوصله مطالعه کنید. ما فقط به درخواست‌هایی مساعدت خواهیم کرد که پی به نیازهای واقعی‌شان برده باشیم".
چهارچوب‌ها را  ترسیم کردم. پس از گذشت ده پانزده روز چند تن از همکاران بررسی‌کننده درخواست نمودند آن‌ها را با نفرات دیگری جابه‌جا کنیم. وقتی علت را پرسیدم پاسخ دادند " افسرده شده‌ایم!  " پرسیدم" چرا؟ " پاسخ دادند " مردم در این نامه‌ها به اندازه‌ای از مصیبت‌ها و دردها نوشته‌اند که با مطالعه آن‌ها، دچار افسردگی شده‌ایم و و رنج‌هایشان در روحیه ما تأثیرات منفی عمیقی گذاشته ". دلداری‌شان داده و گفتم "... کار شما ارزشمند است. به این جهت که اگر تشخیص دادید درد دل‌ها و درخواست‌ها واقعیت دارد باید به کمک نیازمندان بشتابیم که بی تردید خدمت بزرگی به مردم کرده ایم".
این گونه بود که همکاران برگشتند و کارشان را با شوق پی گرفتند، اما در ادامه ناچار شدیم تعدادی از این همکاران را تغییر داده و با نفراتی جابه‌جای شان کنیم.
مطالعه نامه‌ها و رسیدگی به آن‌ها بیش از یک‌ماه طول کشید . و سپس آن تعدادی که شایسته و مستحق کمک تشخیص داده شده بودند با تعیین سهمیه، بین‌ بانک‌ها تقسیم شدند تا به شعب‌ های مربوطه ارسال شوند. بدین‌گونه توانستیم گونی‌های پرشمار از نامه‌ها و درخواست‌ها را مدیریت نمائیم.
آقای دکتر شیبانی رییس کل وقت بانک مرکزی هم همراه هیأت وزیران تشریف آورده بودند و بنده به عنوان مدیر بانک ملی و رییس شورای هماهنگی بانک‌ ها به استقبال‌شان رفته و میزبان این همکار و مهمان عالیقدر شدم. ایشان در مهمانسرای بانک اسکان داده شدند. بنابراین از فرصت استفاده کرده و جلسه‌ای به اتفاق ایشان و با حضور  مدیران همه بانک‌ها در بانک ملی برگزار نموديم. همکاران، مشکلات رایج بانک‌ها را بیان نمودند جملگی و از رهنمودهای ایشان بهره بردیم.


           (عكس يادگاري شوراي هماهنگي مديران بانك هاي استان با دكتر شيباني)

عصرگاهان بود که آقای دکتر شیبانی را برای شرکت در جلسه هیأت دولت به محل استانداری همراهی ‌کردم. در طول مسیر استانداری به ایشان گفتم " ... جناب دکتر، طی ماه‌های اخیر به قدری به بانک‌ها حمله و توهین شده است که روحیه همکاران شبکه بانکی به شدت پایین آمده. آنها اعتماد به نفس‌شان را از دست داده‌اند. این زیر شلاق بردن بانک‌ها و حمله به آن‌ها از خود آقای رییس‌جمهور گرفته تا بخشدارها، جملگی همچنان ادامه دارد" و افزودم "... همکاران شبکه بانکی حداقل از جنابعالی به عنوان رییس کل بانک مرکزی انتظار و توقع دارند از بانک‌ها دفاع نموده  و پاسخ این حمله‌های غیرمنصفانه را بدهید". به یاد دارم در داخل اتومبیل، ایشان رو به من گفتند "... تازه اکنون شرایط بسیار بهتر از ماه‌های پیشین شده" و افزودند " ... دو سه باری خصوصی با آقای رییس‌جمهور در این ارتباط مذاکره نموده ام و اگر امشب در حاشیه جلسه هیأت دولت فرصتی دست داد حتماً مطالب شما را به ایشان منتقل خواهم کرد".
به استانداری رسیده بودیم. ایشان را تا محل جلسه بدرقه نموده و سپس برگشتم. ساعت دوازده و نیم شب بود که دوباره به استانداری رفتم. رفتم تا دکتر شیبانی را به مهمانسرا مشایعت کنم. ایشان در راه بازگشت گفتند: " فرصتی دست داد تا دغدغه‌ها و نگرانی‌های همکاران را به آقای رییس‌جمهور انتقال دهم. انتقال دهم و ایشان قول دادند در یکی از سخنرانی‌ها از همکاران شبکه بانکی تقدیر و تشکر کنند. "
به مهمانسرا رسیدیم. ساعتی نشستیم و از همه‌ چیز حرف زدیم. سخنان مان به بحث‌های ادبی هم کشیده شد. پی بردم ایشان دستی در سرودن شعر هم دارند. شاعر هستند و مسلط به ادبیات. یک کتاب شعر عرفانی هم از کتابخانه‌ام به ایشان هدیه دادم.
                                              


 
من آقای دکتر شیبانی را انسانی وارسته و ادیب یافتم. مردی بزرگوار. ایشان چند ماه بعد از بانک مرکزی کنار گذاشته شدند. کنار گذاشته شدند و به عنوان سفیر، رهسپار اتریش گردیدند.




قسمت سی ام
قسمت سی و دوم





  ارسال نظر

ايميل :  
وب سايت :  
نام و نام خانوادگی :  
نظر :
 


 
نظرات ارسالی
باسلام خدمت اقای حسین زاده عزیز 8 سال سیستم بانکی از بی عدالتی های اقای احمدی نژاد زجر کشیدند ومنابع وام قرض الحسنه ریاست جمهوری را به افرادی دادند که نیاز مالی نداشتند فقط به صرف قرض الحسنه بودن ان از ان استفاده می کردند وجالب انکه یک نفر از چند شعبه بانک وام دریافت می کرد و بخشنامه شده بود هیچگونه استعلامی گرفته نشود عواقب ان کمبود منابع برای وام ازدواج شد ویا وام های 14درصدی فروش اقساطی که از بانک ملی دریافت می شد و همان لحضه روانه بانک های خصوصی می شد.واز محل سود 25تا 30درصدی قسط وام پرداخت می گردید.ما فقط زجر می کشیدیم از این نا عدالتی ها و زیانی که بانک ملی در این چند سال متحمل گردید .ولی با امدن اقای دکتر همتی امید به بانک ملی ایران برگشت و سال 1393 بانک ملی ایران خوش درخشید و اکثر شعب سود خوبی کسب کردند و علت اصلی ان سوق دادن منابع بانک به جایگاه اصلی ان و از طرفی پیش قدم شدن بانک ملی در پرداخت 300هزار وام ازدواج این یعنی دیدگاه یک مدیر به جامعه ، ارتقاءبانک و جلوگیری از افراد زیاد خواه و کمک به تولید((نگارنده لقب امیر کبیر بانکی را به اقای دکتر همتی می دهم ))
حسین محمدی     وب سایت:

جناب کمیلی عزیز ، هم جنابعالی و هم همکاران گرانقدرم همگی لطف دارید . سرافراز و سربلند باشید .
حسین زاده     وب سایت:

سلام بر استاد حسین زاده گرامی و خوانندگان عزیز، منهم در مقطعی به همراه همکاران بانکی در اینخصوص فعالیت داشتیم. واقعا شرایط عجیبی بود. خواندن،تفکیک، اسکن،ثبت و ارجاع کوهی از نامه ها واقعا همکاران را کلافه کرده بود. در میان معدود نامه های واقعی که از سر استیصال نوشته شده بود، انبوهی از نامه ها نیز فقط به منظور پرتاب تیر در تاریکی صورت میگرفت مثل اینکه دبیر شیمی درخواست وام ۷۰ میلیاردی جهت احداث کارخانه نموده یا جوان ۲۰ ساله درخواست وام ۱۵۰ میلیونی جهت ازدواج. واقعا دوران سختی بود. (در حاشیه هم چند بار ذکر خیر جنابعالی را با همکاران بانک ملی داشتیم. همکارانی که اغلب در دایره انفورماتیک بانک ملی مشغول بودند و سوابق کاری بسیار درخشانی داشتند.)
حسین آنلاین     وب سایت: hoseinonline.mihanblog.com

ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺳﺮﺩ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺳﺮﺑﺎﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﻧﺪﮎ ﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽﺩﺍﺩ . ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﺳﺮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ؛ ﺍﻣﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﻗﺼﺮ ﻣﯽﺭﻭﻡ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮔﺮﻡ ﻣﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻗﺼﺮ، ﻭﻋﺪﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ . ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺟﺴﺪ ﺳﺮﻣﺎﺯﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻗﺼﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : «ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ! ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﺗﻮ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ»
majid     وب سایت:

حاج عباس آقا ارادتمنديم . شما بزرگوار هستيد و هميشه لطف داشته ايد . سرافراز و سربلند باشيد .
حسين زاده     وب سایت:

سلام جناب اقای حسین زاده عزیز خواندن مطالب جنابعالی یاد اور خاطرات شیرینی است که در مدت حدودا دوسال همکاری با همکاران ارجمند بانک معظم ملی وجناب عالی عاید بنده شده است برای جنابعالی همکاران عزیز و بانک ملی ایران ارزوی توفیقات روز افزون دارم
عباس کمریی     وب سایت:

با سلام، این رویه گدا پروری ملت و استفاده سیاسی خصوصی از منابع ملی کشور یکی از تلخ ترین خاطرات دو دولت گذشته بود. گویی که هرگز آینده ای وجود ندارد. زمانی که قیمت نفت ۱۲۰ دلار بود، بودجه مملکت صرف افزایش بی رویه نقدینگی در جامعه گشت که نه تنها دردی را دوا نکرد، بلکه به قول دوست مان، مردم بدهکار را بدهکار تر کرده است. اما به نظر بنده، همین مردم شریف حافظه نسبتا ضعیفی دارند و باور بفرمایید اگر در دوره های بعدی باز هم افرادی از جبهه دولت قبل قدم در صحنه بگذارد، همان وام ها برای ایشان حمایت قابل توجهی را به همراه خواهد داشت. چون متاسفانه اغلب انسانها به فکر این هستند که مشکلات مقطعی خودشان را حل بکنند. زمانی که پول نفت ۱۲۰ دلاری به آن صورت بر سر سفره ها رفت، اقتصاد و صنعت مملکت فلج شد. جناب حسین زاده این مواردی که عرض کردم سیاه نمایی نیست و واقعیت است. لطفاً منتشر بفرمایید. با تشکر از توجه شما به یکی از بزرگترین چالش های بانکی و اقتصادی کشور در دولتهای گذشته.
پوریا شاهوردی     وب سایت: www.TaarLab.com

با سلام همانطوریکه،همه همکاران در سرتاسر میهن عزیزمان گریبانگر این نوع مطالبلت معوق هستند نشانگر وآثار دستورات نکلیفی و شلاقی از این قبیل بوده ، و نه تنها مشکلاتی را حل نکرده بلکه بدهکار را به عبارتی بدهکارتر کرده است . امیدواریم که انشاءالله اینچنین دستورات تکلیفی و تحمیلی در شبکه بانکی تکرار نشود.
نوربخش     وب سایت:

با سلام متاسفانه همینطوره که شما فرمودید چون با اینکه در شعب بابت وصول مطالبات تلاش می کنیم اما باز هم همان تسهیلات میلیاردی و مشکل ساز باعث میشوند که مسوولین به ما بگویند شعبه شما مطالبات معوق دارد.
امین     وب سایت:

نکات قابل توجهی در این متن وجود دارد. بانکها مکلف به اعطای تسهیلاتی میشوند که نه تنها گرهی از مشکلات کسی باز نکرده، بلکه در سطح کلان ، باعث ایجاد تورم نیز شده اند. همگی خاطرات تلخی از اینگونه موارد داریم. ما میدانیم و همه دنیا میدانند که با دستور دادن ، تورم پائین نمی آید.بلکه شاخص ها و پارامترهای متعددی دخالت دارند که باید با هماهنگی مدیریت شوند.ولی متاسفانه دیدیم که به بهانه پائین آوردن تورم، به بانکها دستور داده شد نرخ سود تسهیلات را پائین بیاورند؛حتی پائین تر از قیمت تمام شده پول در شبکه بانکی. که نه تنها کارساز نبود بلکه منجر به زیاندهی بانکها و اختلال در سیستم اقتصادی گردید.//// چقدر گونی های پر از نامه، وقت مدیران و کارمندان را گرفت. متاسفانه سیل نامه ها در بعضی از استانها هنوز هم تمامی ندارد. عجیب تر اینکه، وقتی درخواست نویسنده نامه ها را که به پیوست ، به بانکها ارسال میشود میخوانیم ، می بینیم که نویسنده نامه ، تقاضای مساعدت بلاعوض نموده است.با چنین شرایطی ، وصول اینگونه تسهیلات، قطعا ً با مشکل مواجه خواهد شد.خلاصه اینکه در اکثر مواردی که بانکها " مکلف" به اعطای تسهیلاتی میشوند، همیشه رد پای " خلا مدیریتی"، " سوء مدیریت"، " فرافکنی"،" رانت"و ... در این فرامین مستتر است.
همکار     وب سایت:

جناب رحيمى ، ممنون از لطف تان .
حسين زاده     وب سایت:

با سلام خوب بود
رحیمی     وب سایت:





© Copyright 2011. All right reserved. تمامی حقوق متعلق به این سایت برای محمد رضا حسین زاده محفوظ می باشد.