Didgaheno.ir | Fa | En | Login        
درس های زندگی


24 ارديبهشت 1394


درس های زندگی

لحظاتی را سپری کردیم تا به خوشبختی برسیم اما حیف!!! خوشبختی ، لحظاتی بود که سپری کردیم !!! ...
 تأثیرنوع نگاه در زندگی پیرمردی 92 ساله که سر و وضع مرتبی داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود.



 
همسر 70 ساله‌اش به تازگی درگذشته بود و او مجبور بود خانه‌اش را ترک کند. پس از چند ساعت انتظار در سرسرای خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پیرمرد لبخندی بر لب آورد. همین طور که عصا زنان به طرف آسانسور می‌رفت، به او توضیح دادم که اتاقش خیلی کوچک است و به جای پرده، روی پنجره‌هایش کاغذ چسبانده شده است.
 پیرمرد درست مثل بچه‌ای که اسباب‌بازی تازه‌ای به او داده باشند با شوق و اشتیاق فراوان گفت: «خیلی دوستش دارم.» به او گفتم: ولی شما هنوز اتاقتان را ندیده‌اید! چند لحظه صبر کنید الان می‌رسیم.
او گفت: به دیدن و ندیدن ربطی ندارد. شادی چیزی است که من از پیش انتخاب کرده‌ام. این که من اتاق را دوست داشته باشم یا نداشته باشم به مبلمان و دکور و ... بستگی ندارد بلکه به این بستگی دارد که تصمیم بگیرم چگونه به آن نگاه کنم. من پیش خودم تصمیم گرفته‌ام که اتاق را دوست داشته باشم.این تصمیمی است که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوم می‌گیرم. من دو کار می‌توانم بکنم. یکی این که تمام روز را دررختخواب بمانم و مشکلات قسمت‌های مختلف بدنم که دیگر خوب کار نمی‌کنند را بشمارم،یا آن که از جا برخیزم و به خاطر آن قسمت‌هایی که هنوز درست کار می‌کنند شکرگزارباشم .
هر روز، هدیه‌ای است که به من داده می‌شود و من تا وقتی که بتوانم چشمانم را باز کنم، بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی که در طول زندگی داشته‌ام تمرکزخواهم کرد. سن زیاد مثل یک حساب بانکی است. آنچه را که در طول زندگی ذخیره کرده باشید می‌توانید بعداً برداشت کنید. بدین خاطر، راهنمایی من به شما این است که هرچه می‌توانید شادی‌های زندگی را در حساب بانکی حافظه‌تان ذخیره کنید. از مشارکت شما در پر کردن حسابم با خاطره‌های شاد و شیرین تشکر می‌کنم. هیچ می‌دانید که من هنوز هم در حال ذخیره کردن در این حساب هستم؟ ...

ارسال کننده : آقای محمد حسین رضائی شایسته





  ارسال نظر

ايميل :  
وب سايت :  
نام و نام خانوادگی :  
نظر :
 


 
نظرات ارسالی
خوشبختی یعنی .... خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرامش بخش دیگران باشد....
majid     وب سایت:

خود آگاهی چیست؟ - خود آگاهی چیست؟ حکایت ابوسعید روزی ابوسعید به اتفاق یارانش از محله ای می گذشتند که مقداری فضولات چاه فاضلاب را به بیرون از خانه ریخته بودند،یاران ابوسعید بینی خود را گرفته و به سرعت از محل مربوطه دور شدند ولی ابوسعید می ایستد و با فضولات صحبت می کند و یارانش که از راه دور شاهد این صحنه بودند،پنداشتند شیخ دیوانه شده. لحظاتی بعد شیخ به یارانش می پیوندد و یارانش از او می پرسند:شیخ چه می کردی؟! شیخ می گوید : با فضولات صحبت کردم،آنها از شما گلایه داشتند و به من می گفتند:ای شیخ!ما همان میوه ها،سبزیجات و خوراکی های لطیف و خوشرنگ بودیم که با زحمات زیاد، یارانت ما را از بازار خریداری و به بهترین شکل ممکن بر سر سفره جای دادند، سپس ما را خوردند. فقط چند ساعت با آنها نزدیکی داشتیم که ما را به این روز در آوردند. حال تو پاسخ بده!ما باید از آنها فرار کنیم یا آنها از ما؟شاگردان شیخ شرمناک سر در گریبان کردند! جبران خلیل جبران می گوید : هرگز در پاسخ سوال کسی نمانده ام جز کسی که می پرسد : تو کیستی؟ به راستی هدف خداوند از آفرینش انسان خوردن است ؟ اگر هدف خوردن باشد که نهنگ قبلا به این منظور آفریده شده بود و یا اگر هدف زاد و ولد است که موش برای این کار بسیار مناسب تر از انسان است. پس چه رسالتی به دوش داریم؟ ما به دنیا آمده ایم تا زندگی کنیم اما چه تعریفی از زندگی داریم؟
محمدرضا محمودیان     وب سایت: bmik.blogfa.com

سلام دوست عزیزم جناب عمولی . این فاصله سنی و مدرک گرایی و فاصله فرهنگ طبقات، مال امروزی هاست . اولاً خوشا به حال این پیرمرد که هنوز هم سرزنده و دلشادهست . ثانیاً انشاالله که این پیرمرد فرزندان صالح دارد ولی گرفتارند که پدر پیر را راهی خانه سالمندان کرده اند. ثالثاً بیایید همگی باهم دعا کنیم که خداوند متعال عاقبت ما را هم ختم به خیر نماید. سرافراز و سلامت باشید . ارادتمند شما نوربخش .
عالم نوربخش     وب سایت:

با سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی،جناب آقای حسین زاده . نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما بیشتر برف میومد... نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت ... نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا قدیما ما مریض نمی شدیم...نمیدونم قدیما همه چی داشتیم یا چشم وهم چشمی نداشتیم ... نمیدونم اون موقع حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم... به قول شاعر نشستیم وگذر عمرمونو میبینیم . به امید صلح ... به امید لبخند ... به امید یه دنیا عشق و مهربونی... لطفا همدیگرو دوست داشته باشید شاید اینم یه درسیه از درسهای زندگی .شاد باشید
محمدپور ثمرین     وب سایت:

حالا یه زن گرفته 22 سال از خودش کوچیکتر ،بعد بر خلاف سنت و عرف قبل از خودش راهی قبرستونش کرده ،حالا میخواد ناراضی هم باشه از زندگیش؟:)
عمولی     وب سایت: www.amoooly.com

ممنون جناب آقاى محموديان .
حسين زاده     وب سایت:

آزاد شو از بند خویش ، زنجیر را باور نکن اکنون زمان زندگی ست ، تاخیر را باور نکن حرف از هیاهو کم بزن از آشتی ها دم بزن از دشمنی پرهیز کن ، شمشیر را باور نکن خود را ضعیف و کم ندان ، تنها در این عالم ندان تو شاهکار خالقی ، تحقیر را باور نکن بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود ، نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن ، تصویر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید ، آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو ، زنجیر را باور نکن.- تقدیم به جناب آقای حسین زاده عزیز
محمدرضا محمودیان     وب سایت:





© Copyright 2011. All right reserved. تمامی حقوق متعلق به این سایت برای محمد رضا حسین زاده محفوظ می باشد.