Didgaheno.ir | Fa | En | Login        
باراني از همه رنگ


5 آذر 1392

 

باراني از همه رنگ

امروز مي‌خواهم در مورد شاعر شهيري بنويسم. شاعر شهيري که عرب بود و در سال 1923 در سوريه به دنيا آمد. شعرهاي دوره اول زندگاني‌اش مملو از اشعار عاشقانه است:
وقتي که تو را دوست مي‌دارم
باراني سبز مي‌بارم
باراني آبي
باراني سرخ
باراني از همه رنگ
از مژگانم گندم مي‌رويد
انگور
انجير
ريحان و ليمو.
وقتي که تو را  دوست مي‌دارم
ماه از من طلوع مي‌کند
و تابستاني زاده مي‌شود
گنجشگان مهاجر باز مي‌آيند
و چشمه‌ها سرشار مي‌شوند.
وقتي به قهوه‌خانه مي‌روم
دوستانم
گمان مي‌کنند که بوستانم!
مخالفانش به سبب سبک عاشقانه شعرهايش، عليه او به قيامي گسترده دست زدند. قيامي گسترده دست زدند و گفتند که او روح خود را به شيطان فروخته. به شيطان فروخته و غزل‌هاي عاشقانه مي‌سرايد!
جالب تر اين که مسئوليت شکست اعراب در جنگ با اسرائيل اشغالگر را به گردن شعرهاي عاشقانه او اندختند! به گردن شعرهاي عاشقانه «نزارقباني»
منتقدان ادبي عرب، لقب‌هاي بسياري براي «نزارقباني» دادند: شاعر عشق، شاعر طبقه مخمل‌پوش، شاعر تاجر، شاعر ملعون، شاعر شکست، شاعر هجو سياسي و ...
با فرا رسيدن سال 1967 و شکست حکومت‌هاي عربي، انقلابي دروني در «نزارقباني» روي داد. روي داد و شعري با عنوان «حاشيه‌اي بر دفتر شکست» سرود. سرود و هياهوى زيادي به راه انداخت:
احساس در پوستمان مرده است
جان‌هايمان>از پوچي‌
مي‌نالند.
روزهايمان
نرداست
شطرنج است
و خميازه.
آيا ما
بهترين قوميم
که بر مردمان مبعوث شديم؟
نفت ريخته در صحرايمان
مي‌توانست
خنجري از آتش شعله شود
اما با بوق و کرنا
پيروزي به دست نمي‌آيد.
وطن غمگينم!
من
شاعري بودم
که عاشقانه مي‌سرودم
اما
به يک لحظه
از من شاعري ساختي
که با دشنه مي‌سرايد.
او در دفتر خاطراتش درخصوص اين شعر مي‌نويسد: «همه چيزهايي که در جنگ شکست بر‌مي‌دارد، قابل جبران است: هواپيماها، تانک‌ها، رادارها و خودروهاي نفربر. تنها دل شکسته است که ترميم نمي‌پذيرد و به هم پيوستن آن ممکن نيست.»
نزارقباني در سال 1966 پس از 21 سال از مشاغل ديپلماتيک کناره گرفت و در شهر بيروت اقامت گزيد. اقامت گزيد و انتشاراتي به نام خود به راه انداخت. به راه انداخت و به کار انتشار کتاب‌هاي خود و ديگران پرداخت.
در سال 1975 جنگ‌هاي داخلي لبنان آغاز شد. آغاز شد و بيروت، عروس شهرهاي خاورميانه به ميدان نبرد تبديل شد. «قباني» از صدمات دردناک و عاطفي اين جنگ خانمنان‌سوز داخلي بي‌نصيب نماند. او «بلقيس» همسر عراقي‌تبار خود را در انفجار سفارت عراق در بيروت از دست داد. از دست داد و دچار خسران روحي و عاطفي بزرگي شد.
بعد از از دست دادن همسر، بار سفر را بربست و به لندن و ژنو رفت. با پايان جنگ، دوباره به بيروت برگشت و کار انتشاراتي خود را از نو به راه انداخت.
از نزارقباني حدود پنجاه دفتر شعر بر جاي مانده است. از جمله: «با تو وصلت کرده‌ام اي آزادي»، «شعرهاي وحشي»، «کتاب عشق»، «جمهوري در اتوبوس»، «تريولوژي کودکان سنگ‌انداز»، «شعر، چراغي سبز است»
نزار قباني در اواخر فروردين 1377 در بيمارستاني در لندن درگذشت.
در پايان اين نوشتار، بخش‌هايي از منظومه معروف «بلقيس» او را که در غم از دست دادن و فراق همسرش سروده است اينجا مي‌آورم:
سپاستان مي‌گويم،
سپاستان مي‌گويم،
دلبرم از پاي درآمد.
اينک مي‌توانيد
بر مزار اين شهيد
جامي بنوشيد.
*
بلقيس!
غايب مباش
که خورشيد
-پس از تو-
سواحل را روشنا نمي‌بخشد
*
بلقيس!
پيچک سبز تو، گريان است
و سيمايت
هنوز ميان پرده‌ها و آينه در نوسان.
بلقيس!
وقت چاي عطرآگين عصرانه است.
-اين چاي اصيل چون باده-
ديگر، چه کسي
استکان‌ها را ميان ما مي‌گرداند؟
چه کسي
فرات را به خانه مي‌آورد؟
*
بلقيس!
اندوه از پايم مي‌اندازد
و بيروت –که تو را کشته است-
عمق جنايت را نمي‌داند.
بيروت – که دلباخته تو بود-
نمي‌داند دلبر خويش را
با دست خود کشته است
و ماه را
خاموش کرده است.
*
بلقيس!
خاطره‌ها
دشنه‌ام مي‌زنند
دقيقه‌ها
ثانيه‌ها
تازيانه‌ام!
هر سنجاق کوچکي
داستاني دارد
و هر گلوبندي.

 




  ارسال نظر

ايميل :  
وب سايت :  
نام و نام خانوادگی :  
نظر :
 


 
نظرات ارسالی
خوشحالم كه مورد توجه تان قرار گرفته است . موفق و سرفراز باشيد .
حسين زاده     وب سایت:

با سلام و عرض ادب و احترام بسیار زیبا و دلنشین بود مخصوصاً: «همه چيزهايي که در جنگ شکست بر‌مي‌دارد، قابل جبران است: هواپيماها، تانک‌ها، رادارها و خودروهاي نفربر. تنها دل شکسته است که ترميم نمي‌پذيرد و به هم پيوستن آن ممکن نيست.» در پناه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤید باشید.
ام الحُسنَی     وب سایت: http://hosna1387.ir

ممنون از اينكه با يك شاعر اشنا شدم خيلي زيبا مينوشت چرا اينقدر ناشناخته ماند.
    وب سایت:

ممنونم جناب آقاى سليمى ، شما لطف داريد .
حسين زاده     وب سایت:

سلام.جناب آقای حسین زاده طبع لطیف شما و علاقه تان به شعر و شاعران ستودنیست.از مطالبی که ارائه فرمودین بسیار متشکرم
محمدجوادسلیمی     وب سایت: http://salimibmi.persianblog.ir/

"آدمی را می توان شناخت" آدمی را می توان شناخت : از کتابهایی که می خواند، و دوستانی که دارد، و ستایش هایی که می کند، و لباسهایش و سلیقه هایش ، و از آنچه خوش نمی دارد، و از داستانهایی که نقل می کند، و از طرز راه رفتنش، و حرکات چشمهایش، و ظاهر خانه اش و اتاقش؛ زیرا هیچ چیز بر روی زمین مستقل و مجرد نیست، بلکه همۀ چیزها تا بی نهایت با هم پیوند و تاثیر و تاثّر دارند. نوشته رالف والدو امرسن ترجمه حسین الهی قمشه ای برگرفته از کتاب "در قلمرو زرین"
مجيد     وب سایت:

« منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن» اگر مرا بر فراز تپه ای به دار آویزند ای مادر دانم که عشق کدام کس تا آن فراز مرا همراه خواهد بود اگر در پهنه دریاهای ژرف غرقه شوم ای مادر دانم که اشک های کدام کس در آن ژرفنا به من خواهد رسید اگر جسم و جان من به لعن و نفرین گرفتار آید ای مادر دانم که دعای کدام کس مرا رستگار خواهد کرد رادیارد کیپلینك" **************** عشق مادر به فرزند خویش مَثَل اعلای عشق آسمانی در زمین است. عشقی است که در برابر همه عالم می ایستد و به هیچ خطا و گناه از معشوق که همان فرزند است باز نمی گردد. زیرا او سالها بی گناهی فرزند و لبخندهای معصومانه اش را دیده و به هیچ روی رضایت نمی دهد که او را به گناهی متهم کنند. عشق مادر در ادب پارسی موضوع اشعار بسیاری را از متقدمان و متأخران تشکیل می دهد که چون اغلب اشعار بلندی است در این جا به قطعه بسیار معروف ایرج میرزا بسنده کردیم: گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت شب ها بر گاهوارۀ من بیدار نشست وخفتن آموخت دستم بگرفت و پابه پا برد تا شیوۀ راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت لبخند نهاد بر لب من بر غنچۀ گل شکفتن آموخت پس هستی من زهستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست "حسین الهی قمشه ای" بر گرفته از کتاب « کیمیا - 5» نقاشی اثر Gustav Klimt
مجيد     وب سایت:

روزمرگی، عین مردن است حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو ! زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن ! هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش ! توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟! بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده ! لباس های رنگی بپوش ! آب نبات چوبی لیس بزن ! نوزاد فامیل رو بغل کن ! عکسات رو با لبخند بگیر ! بستنی قیفی لیس بزن ! زیر جمله های قشنگ یه کتاب خط بکش ! به کوچیکتر ها سلام کن ! تلفن رو بردار و به دوست های قدیمیت زنگ بزن ! برو دریا، شنا کن ! هفت تا سنگ بنداز تو دریا و هفت تا آرزو کن ! به آسمون و ستاره ها نگاه کن ! چای بخور، برای دیگران هم چای دم کن ! جوراب های رنگی بپوش ! خواب ببین ! شعر بگو ! وبلاگ بنویس! نقاشی بکش! خاطرات قشنگ رو بنویس ! بالا بلندی، وسطی بازی کن ! قاصدک ها رو بگیر و آرزو کن و فوتشون کن ! خواب بد دیدی بپر، حتما یه لیوان آب بخور ! باغ وحش برو، شهربازی، چرخ و فلک سوار شو ! جمعه ها به کوه برو، هر جاش که خسته شدی، یه ذره دیگه ادامه بده ! نون خامه ای بخر و با لذت بخور ! قبل خواب کارای روزت رو مرور کن ! هیچ وقت خودت رو به مردن نزن ! نفس های عمیق بکش ! به دردو دل دیگران با دقت گوش بده ! هرروز به پدر و مادرت زنگ بزن! هر شب قبل از خواب رؤیاهای کودکی رو تصورکن! به همه لبخند بزن! سوار تاکسی شدی بلند سلام کن ! چون ... هر جا وایستی، مردی ! زنده باش، زندگی کن ! برای زنده موندن از داشته هات غافل نشو ! قدر همشون رو بدون، بگذار زندگی از اینکه تو زنده ای، به خودش ببالد ! و تو با نشاطی که به زندگیت می دهی، می توانی زنگار روزمرگی را از جانت بزدایی ... و در آخر : بدان که روزمرگی، عین مردن است !
هواداران     وب سایت: fansmh.blogfa.com

جناب محمدپور ، ممنون از حسن توجه و ذوق تان .
حسین زاده     وب سایت:

با عرض سلام وادب واحترام خدمت استاد عزیز وبزرگوار جناب آقای حسین زاده. نوشته ها ومطالب با ارزشتان را یکی پس از دیگری هرکدام چند بار به تکرار میخوانم ...××× لکنتِ شعر و پریشانی و جنجال دلم× چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟××× کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید× لحظه‌ای از من و از دردِ کهنسال دلم××× از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر× غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم××× عاشق ِ نان و زمین نیستم ، این را حتماً× بنویسید به دفترچه‌یِ اعمال دلم××× آه یک عالمه حرف است که باید بزنم× ولی انگار زبانم شده پامال دلم××× مردم شهر ،خدا حافظ‌تان من رفتم× کسی از کوچه‌یِ غم آمده ، دنبال دلم×××
محمد پور ثمرین     وب سایت: http://manobank-14.blogfa.com/

جناب كميلى عزيز ، با سلام و تشكر از حسن نظر و ابراز لطف تان . منظور از تكرار برخى افعال ، ضمن اين كه نوعى روش در نگارش است درعين حال در بعضى مواقع برتأكيد و توجه نيز نظر دارد . البته تا چه قبول افتد . با آرزوى موفقيت براى شما .
حسين زاده     وب سایت:

سلام بر استاد عزیز جناب حسین زاده و همه همراهان این وبلاگ پربار. از این مطلب خواندنی و همچنین سایر مطالب به وفور حظّ وافی برده‌ام. سوالی که در مورد این مطلب برایم پیش آمد این بود که آیا تکرار برخی فعلها دلیل خاصی داشته است همچون: قيامي گسترده دست زدند-روي داد-آغاز شد-و... . مجدداً تشکر و خداقوت عرض میکنم بابت این وبنوشته های بسیاربسیار خواندنی و زیبا.
حسین کمیلی     وب سایت: http://hoseinonline.mihanblog.com

اشعار بسیار لطیف و روح نوازی بود. سپاس از حسن نظرتان. بنده افتخار آشنایی با این شاعر را نداشته ام و طبع بارانی اشعارش بنده را مجبور خواهد کرد که سایر اشعار این شاعر را بخوانم. با توجه به تجربه ای که از جنگ دارم با این شاعر موافقم که جنگ همه چیز را با خود می برد و همه چیز جبران خواهد شد جز دل شکسته آنهایی که عزیزشان رفته....
85906     وب سایت:





© Copyright 2011. All right reserved. تمامی حقوق متعلق به این سایت برای محمد رضا حسین زاده محفوظ می باشد.